هیچکس من سلام
چند وقته که میخوام برات نامه بنویسم ولی نمیشه.تو که یادت نرفته یکی هست اینور دنیا که به یادش مونده اسمت؟ اسمت،خاطره هات ،رویاهات،عشقت!
خیلی دلم برات تنگ شده .کاش می اومدی که ببینمت یا می اومدم که ببینمت.اونجا اون طرف دنیا چه خبره؟اینجا که قهرن سینه ها با مهربونی.نمی دونی چقدر خسته ام .کاش شونه هات مرهم هق هق های من بودند.نمی دونی چقدر از تنهایی خسته شدم.نمیدونی نگاه آدمای اینجا چقدر سرده،نمی دونی که حرفاشون مثل خنجر تو دلم میشینه.کی میخوای فاصله ها رو از بینمون برداری؟دلم به تو خوشه.بهت میرسم، میدونم. باهات سر خودت شرط میبندم و وقتی بهت رسیدم میبینی که هیچ آرزویی محال نیست.
شاید این نامه هم به دستت نرسه ولی من بازم برات نامه مینویسم.قول مید م...